گروه شرکتهای مخابراتی MTN همکاری جدیدی را با شرکت Bharti Airtel آغاز کرده است تا به موجب آن کاربران موبایلی در دو کشور آفریقایی ساحل عاج و بورکینافاسو بتوانند از طریق تلفن همراه خود به راحتی فعالیت بانکی انجام دهند.
به گزارش گروه اخبار خارجی آژانس خبری فناوری اطلاعات و ارتباطات (ایستنا)، مشترکان تلفن همراه در این دو کشور آفریقایی تاکنون موظف بودند برای انجام خدمات بانکی موبایلی کارمزد زیادی پرداخت کنند، کانالهای مالی غیررسمی را مورد استفاده قرار دهند و امکان برداشت پول برای آنها وجود نداشته باشد.
"پیتر ورکاد"(Pieter Verkade) مدیر بازرگانی گروه شرکتهای مخابراتی MTN گفت: «با اقدامات گسترده بورکینافاسوییها در ساحل عاج و بازگشت حجم قابل ملاحظهای از پول به کشور آنها، همکاریهای جدید ما آغاز شده است تا خدمات بانکداری موبایلی در اختیار ساکنان این دو کشور آفریقایی قرار گیرد».
لازم به ذکر است که تا پایان سال 2013 میلادی سرویس MTN Mobile Money بیش از 14.8 میلیون مشترک ثبت شده داشته و در 14 کشور جهان مورد استفاده قرار گرفته است.
ورکاد اعلام کرد که هماکنون سرمایه قابلملاحظهای را به بانک مرکزی ایالتهای آفریقای غربی(BCEAO) پرداخت کرده است تا از این سرویس مالی پشتیبانیهای لازم صورت گیرد و این بانک خدمات یاد شده را در اختیار مشتریان خود بگذارد.
cloobirancell...برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 82
خرید شارژ ایرانسل
نگو جایی نداری بروی
این سه متر و نیم حیاط خانه ات را هم
درست ندیده ای.
دنیا را که نمی توان
در هوای حلزونی این اتاق
سبک سنگین کرد
دیوارهای این جهان
سر به فلک هم که برکشند
بیش از این پرده های کیپ
عرصه بر نگاه تو تنگ نمی کنند.
.
پرنده ای که پر می کشد از آشیان
نه آدرسی دارد
نه شماره پروازی
نه قرار ملاقاتی،
شاخه هیچ درخت و
نرده هیچ بالکنی را نیز
به نامش ثبت نکرده اند.
بی نام و نشان تر از پرنده که نیستی
این هوای ملس هم
که از فرط زلالی و صافی
پروانه میانش بکس و باد میکند
خوشبختانه ارث پدری هیچ دیوثی نیست.
.
در انتظار چه نشسته ای
زمان علف خرس نیست عزیزم
هر ثانیه حرام شده اش را
باید حساب پس بدهی
حواست نباشد
همین ساعت لکنته دیواری
به نیش عقربه های تیزش
تو را
و اشتیاق مرا
به اجزای موریانه پسند تبدیل می کند
و چشم هایت را می برد
مانند دو تمبر باطل شده قدیمی
در آلبومی کپک زده بچسباند.
.
نگو کسی به فکرت نیست
و نامت را دنیا از یاد برده است.
شاید دنیا
"تویی و من"
و نام ما مهم نیست در جریده عالم
با حروف درشت چاپ شود
همین که جانانه
بر لبی جاری شود
تا ابدیت خواهد رفت.
کبریت خیس/ عباس صفاری
cloobirancell...
برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 70
مرا ببخش بیبی بیمن
مرا ببخش قندک روشن
مرا ببخش لالهی شیشه
مرا ببخش شعر همیشه
من از تو با همه گفتم که گریه بگیرم
من از تو با تو نگفتم که در تو بمیرم
ابری نباش بیبی آبی
بپوش امشب رخت آفتابی
گریه نکن بیبی بیدل
نبض من باش موج بیساحل
مرا ببخش اگر تو را به باد سپردم
اگر تو را به اوج ترانه نبردم
مرا ببخش اگر رفیق و یار نبودم
مرا ببخش اگر که ماندگار نبودم
مرا ببوس بیبی بیلب
مرا ببر تا لب امشب
مرا بخوان بیبی بیساز
مرا برقص تا ته آواز
مرا ببخش اگر تو را به شعر شکستم
در مرگ برگ اگر چه به گریه نشستم
مرا ببخش اگر که دریاوار نبودم
ببخش اگر که خانه نگهدار نبودم
مرا ببخش!
cloobirancell...برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 60
ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻫﻲ ﻧﻴــﺎ ...
ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻫـــﻲ ﻧﺒﺎﺵ!!
ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧــﻢ ﺻﺒﺢ ﻫﺎ ﭼﻪ ﺳﺎﻋﺘﻲ ﺑﻴﺪﺍﺭ
ﻣﻴﺸـــﻮﻱ، ﻛﺎﻓﻴﺴﺖ...
ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﭼﻪ ﺳــﺎﻋﺘﻲ ﺍﺯ ﺷﺐ ،ﻏﺮﻕ ﺩﺭ
ﺧــﻮﺍﺑﻲ ...
ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﻛﺪﺍﻡ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺮﺍﻳــﺖ ﻋﺰﻳﺰ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻫﻲ؛ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻫﻲ ﻧﺒﺎﺵ ...
ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﻱ ﻣﻦ ﺑﻪ ﮔـــﻮﺵِ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ ...
ﺷﺎﻳﺪ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺑﻌﺪ ....
ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ...
ﺷﺎﻳﺪ ﺧﻴــــــﻠﻲ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺧﺘﺮﺕ/پسرت ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ ...
ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻳﺪﻱ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﻋﺸﻖ ﻣﻴﻮﺭﺯﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﯼ/دختری
ﻛﻪ "ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻴــــﺨﻮﺍﻫﺪ "!!
ﺑﯽ ﺍﺧﺘـــﯿﺎﺭ ﻣـــﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﮐﻨــﯽ !! ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ؟ !
ﺣﺘﻲ ﺧـــﻴﻠﻲ ﺳﺎﻝِ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﭘﺲ ﻟﺮﺯﻩﻫﺎﻳﻲ
ﻛﻪ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﯾــﺰﻧﺪ!
ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺍﺕ ﻣﻲ ﺭﺳﺎﻧﻢ ..
ﯾﮑــﺮﻭﺯ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ....
ﺩﺧﺘﺮﺕ/پسرت ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏــﻮﺵ ﻣﻴﮕﻴﺮﻱ ...
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺎﯼ ﻭ ﺯﻳﺮِ ﻟﺐ ﻣﻴﮕﻮﻳﻲ ....
" ﭼﻘﺪﺭ ﺷﺒﻴﻪ ﺑــــﻪ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺘﻲ" ﻭ ﺁﻥ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ،
ﻗﻄﻌﺎ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ
.
cloobirancell...برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 66
یه جایی هست...
به اونجا که برسی، دیگه
"از ته دل"
نمیتونی بگی:
دوسِت دارم
مواظب خودت باش
شما عزیز دل منی
هیچ احساسی اونقدر تا ته دلت نمیره پایین
که با خودش این حرفا رو بیاره بالا ..
از اونجاس که،شروع می کنی به حذف،
حذف ِ
عـــــــادت ها
احســـــاس ها
آدمــــــــــــها
بی تفاوت که میشی
تنها برایِ خودت
روزها را می گذرونی!
از یک جایی به بعد
تو می مانی و خدایت
و زمزمه ی همیشگی ات می شود:
"قـــــلبم"
را از نوچی ِ تمامی ِ یادها شسته ام
این روزها
لمس دستان خــــدا
زیر پوستم
دردناک ترین امنــیت است... !
?
cloobirancell...برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 66
دوستان ِ دیده و نادیده،
به گمانم بزرگترین دارایی ِ زندگی ِ آدمیزاد،
همین دوست های دیده و نادیده هستند...
همین دوست هایی که برایت پیغام می گذارند...
که اعلام می کنند حواس شان به تو هست...
همین ها که با دو سه خط پیغام نشان می دهند چقدر دل شان پی ِ تو ، دل ِ تو و درد ِ توست....
همین ها که پیگیرند...که نباشی دلگیرند...
همین ها که دلتنگ ات می شوند و بی مقدمه برایت می نویسند...
با بهانه ، بی بهانه دو سه خط شعر می فرستند...
که بدانی خودت...وجودت...خوب بودن حال و احوالت برای کسی مهم است...
دو سه خط پیغام، حس ِ شیرینی ست که بدانی بودن ات برای کسی اهمیت دارد،
نبودن ات کسی را غمگین می کند...
خواستم بگویم که چقدر این دارایی های زندگی ام، این دوستان ِ دیده و نادیده،
برایم پُر ارزش ند...که چقدر خوب است دارمشان
cloobirancell...
برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 79
دلتنگیهای آدمی را
باد ترانهای میخواند،
رویاهایش را ...
آسمان پرستاره نادیده میگیرد،
و هر دانه برفی
به اشكی نریخته میماند.
سكوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛
از حركات ناكرده،
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده.
در این سكوت،
حقیقت ما نهفته است.
حقیقت تو ... و من ...
cloobirancell...
برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 79
و امروز آنقدر شفافیم
که قاتلان درونمان پیداست
و دریای شهرمان
آنقدر خستهست
که عنکبوت
بر موجهایش تار میبندد
کاش کسی این مارها را
عصا کند
و کاش آنکه استخوانهایم را میجَوید
شعرهایم را از بر نبود
زنبورها را مجبور کردهایم
از گلهای سمّی
عسل بیاورند
و گنجشکی که سالها بر سیم برق نشسته
از شاخهی درخت میترسد
با من بگو
چگونه بخندم
وقتی که دور لبهایم را مینگذاری کردهاند
*
ما
کاشفان کوچههای بنبستیم
حرفهای خستهای داریم
این بار
پیامبری بفرست
که تنها گوش کند
.
گروس عبدالملکیان
cloobirancell...
برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 74
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
بم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شب عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعد حافظ خوانی شب های یلدا بیشتر
رفته ای ... اما گذشت عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخار پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...
حامد عسکری
برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 85
نگاه میکنم چون ایوان خانه
بر هرچه که میخواهم
اندکی غیبت کافی است
تا بگشاید آسخیلیوس دروازۀ صلح را
خطابهای کوتاه کافی است
تا برافروزد آنتونیوس آتش جنگ را
کافی است
دست زنی در دستانم
تا آزادیام را در آغوش گیرم
و دوباره
جذر و مد در تنم آغاز گردد
نگاه میکنم چون ایوان خانه
بر هرچه که میخواهم
نگاه میکنم شبحم را
که میآید
از دور…
محمود درویش
cloobirancell...
برچسب : نویسنده : cloobirancell cloobirancell بازدید : 85